در سالي كه قحطي بيداد كرده بود و مردم همه زانوي غم به بغل گرفته بودند مردي از كوچه اي مي گذشت كه غلامي را ديد كه بسيار شادمان و خوشحال است
به او گفت چه طور در چنين وضعي ميخندي و شادي مي كني ؟
جواب داد كه من غلام اربابي هستم كه چندين گله و رمه دارد و تا وقتي براي او كار ميكنم در هر حالي روزي مرا ميدهد پس چرا غمگين باشم در حالي كه به او اعتماد دارم ؟
از آنجا كه آن مرد از عرفاي بزرگ ايران بود و چشمها يش را شسته بود و جور ديگرميديد گفت از خودم شرم كردم كه غلام به اربابي با چند گوسفند توكل كرده و غم به دل راه نمي دهد و من خدايي دارم كه مالك تمام دنياست و نگران روزي هستم !!!!!!!!!!!
ثواب الأعمال : ١/١٠٢/٢
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : كانَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام لايَنامُ ثلاثَ ليالٍ : لَيلةَ ثلاثٍ وعِشرِينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، ولَيلةَ الفِطرِ ، ولَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وفيها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما يَكونُ في السَّنَةِ .
امام رضا عليه السلام : امير المؤمنين عليه السلام سه شب را نمى خوابيد : شب بيست و سوم ماه رمضان ، شب عيد فطر و شب نيمه ماه شعبان ؛ در اين شبها ، روزيها تقسيم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ، تعيين مى شود.
وسائل الشيعة: ج 10 ص 475
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أحيا لَيلةَ العِيدِ ولَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، لَم يَمُتْ قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ .